عجب شوری تو اندر سینه داری

تو اندامی عجب نرمینه داری

 

نمی گویم بود یک سال و اندی

تو مهری با دلم دیرینه داری

 

بود مویت بلند و ارغوانی

که با آن حالتی مستینه داری

 

تو زیبایی تو رعنایی تو برنا

گمانم یک نسب تهمینه داری

 

تو چشمانی به رنگ آسمانی

برای غارت هر سینه داری

 

دلت شاد و لبت خندان الهی

که قلبی عاشق و بی کینه داری

 

هزاران عاشق و دلداده، لیکن

تو صدا ها کشته و بازنده داری

 

گمانم میل طاها شد میسر

که با او خلوتی فرخنده داری

 

بهمن 1399

+ نوشته شده توسط در و ساعت 13:44 |

ای دختر شب های من، هر شب تویی رویای من

شاید نباشی پیش من، اما تویی دنیای من

 

هر دم تویی در شعر من، گر شعر نو گویم، غزل

وصفت نگنجد بیت من، من جوی و تو دریای من

 

عشقت بود در جان من، در سینه ی پنهان من

من عاشقی سر گشتم، آیا شوی شیدای من

 

مهرت بود چون آتشی، هر دم بسوزد شعله اش

این جان ناقابل فدا، آتش بزن هر جای من

 

ای دلبر شیرازی ام، از دوریت ناراضی ام

دروی مکن از پیش من، ای گمشده پیدای من

 

یک دم بخوان در گوش من، تو میشوی آغوش

من لب می‌دهی در نوش من، ای جان لبت دنیای من

 

دل می رود از دست من، با دیدن گیسوی تو

گیسو بپوشان ای صنم، بندی مزن بر پای من

 

من خود بدیدم دلبران، دوری کنند از اخترات

همره شوند با دیگران، زخمی کنند اعضای من

 

دنیا شود در کام من، گر تو شوی در دام من

نامت شود در جان من، ای نام تو شیوای من

 

شاید جدا باشی ز من در این زمان اما بدان

ما با همیم بانوی من، در عالم رویای من

 

اسفند 1399

+ نوشته شده توسط در و ساعت 13:40 |

ای دوست تویی زیبا، معشوقه ی زیبایی ای

یار تویی رویا، معشوقه ی رویایی

 

در پیش توام اینک، زیباترین موقع

با گوش شنیدم حرف، اکنون شده بینایی

 

با حالت شیدایی، دل را ببری از من

دل را تو بری از من، با حالت شیدایی

 

در حرف نمی گنجد، وصف رخ زیبایت

از بس که تو زیبایی، در وصف نمی آیی

 

اندیشه این ذهنی، انگیزه این شعری

آرامش این جانی، آسایش انسانی

 

با روح اهورایی، در من بدمیدی باز

روشن شده این شورم، در این شب ظلمانی

 

با چشمک شیطانی، مدهوش کنی جانی

از هوش بری یاری، با لعبت شیطانی

 

شاید که پری زادی، در حالت جسمانی

یا آن که ز بالایی، در کسوت روحانی

 

طاها تو خراسانی، از یار چه میدانی

شاید که ز شیراز است، یک دلبر ایرانی

 

شهریور 1400

+ نوشته شده توسط در و ساعت 13:31 |

گر چه دلگیرم ز یارم این زمان

عشق او در دل بدارم همچنان

یک جفا و صد هزاران مرحمت

قلب من باشید وسیع و بی کردان

دی 1401

به یاد عهد دیرین ای نگارم

دلم خواهد تو باشی در کنارم

تمام ترس من این است که یک روز

سراغم را بگیری از مزارم

شهریور 1400

------------------------------------------------

بمان دلبر که رفتن فکر پوچ است

نبُر مِهرم که اکنون وقت دوچ است

به این ناز و پَلیواری که داری

گمانم دختر شعرم بلوچ است

نرو دلبر که بی من پوچ پوچی

بمانی تا گلی زیبا بدوچی

به این نقشِ پولیواری که داری

یقینا دختری زیبا بلوچی

دوچ = دوختن به زبان بلوچی
پلیوار = نوعی لباس زنانه بلوچی

تیر 1400

------------------------------------

تویی زیبا تویی خوشگل خدایی

تو هستی صاحب این دل خدایی

تو دریایی تو امواجی خروشان

منم آن تشنه ساحل خدایی

چقد زیبا چقد خوشگل تو هستی

چقد آرامش این دل تو هستی

میان این همه دختر به دنیا

فقط این صاحب منزل تو هستی

آبان 1396

------------------------------------------

او حرف دلم عجب اساسی می خواند

انگار که او علوم سیاسی می خواند

تا عاشق او شدم و فهمیدم که

معشوقه من روانشناسی می خواند

مهر 1395

-------------------------------------------

خوشا روزی که دلبر در بغل شد

بر او شعرم دو بیتی و غزل شد

نه دیروز و نه امروز و نه فردا

بدان مهرت به قلبم تا اجل شد

اسفند 1396

--------------------------------

یه یک یا چند دقیقه بعد این

ببینم بعد آن من مه جبین

نمی خواهم ز دنیا هیچ آن

فقط رویت ببینم نازنین

تیر 1395

----------------------------------------

دلم از این همه بهتر تو بیند

میان این همه کفتر تو بیند

ز فضل و لطف و احسان خدایی

به هر جا بهترین دختر تو بیند

آبان 1388

----------------------------

شب است و جزوه ای در دست دارم

دو چشمانی خمار و مست دارم

کنم صد شکوه و صد ناله امشب

چرا علمی چنین من پست دارم

دی 1388

-----------------------------------

دلم از عشق او خالیست امشب

تو گویی قلب من عالیست امشب

چو آن دلبر بشد امشب فراموش

شب میلاد و خوشحالیست امشب

زمستان 1389

------------------------------------------

چرا ای دل ترا تنها فغان است

ز چشمت اشکها جاری، روان است

اگر زلفی ترا کرده پریشان

بدان آن زلف، مال دیگران است

تیر 1388

------------------------------

تو را من دوست دارم ای بهارم

به یادت شعر زیبا می سرایم

تو را در لحظه های زندگانی

به آغوش محبت می سپارم

آذر 1388

-----------------------------------

من از افسردگی افسرده حالم

من از بیچارگی، بی چاره نالم

مرا از یار خود چندی خبر نیست

کجا دارم خبر از ماه و سالم

زمستان 1390

-----------------------------------------

+ نوشته شده توسط در و ساعت 13:22 |

بیمار توام، بیا طبیب من باش

دلتنگ توام بیا نصیب من باش

 

از جور زمان دلم شکست ای یار

از غم برهان بیا حبیب من باش

 

با هیچ سخن نشد دلم راضی

یک دم تو بخوان، توام خطیب من باش

 

طاها ز قلم نبرده هیچ سودی

اینک تو نویس، بیا ادیب من باش

 

میوه که به من، خریدنش گران است

یک قاچ زنم بیا تو سیب من باش

 

چون نیست به این شعر دگر قافیه

تو قافیه ی عجیب غریب من باش

 

خرداد 1395

+ نوشته شده توسط در و ساعت 12:16 |

در بین همه دلبر، تنها تو شوی دلبند 
آنها همه آزادند، تنها تو شوی در بند 

 

لبخند لبت قندیست، شهد و شکری شیرین
ما را بنواز ای دوست، بر لب چو زنی لبخند

 

آن چشم خمار و مست، وآن گونه ی فرخنده 
با این همه جذابی، دل را ببری چون رعد
 

 

شیوا تو در این مصرع، مژده بده این دل را 
 یک لحظه کنار تو، یک عمر سعادتمند

 

در بند تو بودن را، ترجیست به آزادی 
با آنکه گناهی نیست، بر من تو بزن دستبند 

 

بر من نزنید طعنه، از یار چه میدانید 
آن نوش لب شیرینش، طعمی بدهد چون قند


 
طاها شده دل آشوب، چون کرد هوایت را 
یک روز روم تهران، با هم برویم دربند

 

اسفند 1399

+ نوشته شده توسط در و ساعت 12:4 |

منم اکنون گرفتار مدرس
اسیر بند غمبار مدرس

 

هزاران حکم و فرمان نظامی
ز دژبان های بیمار مدرس

 

کلاس درس و گفتار عقیده
به هر روزی بود کار مدرس

 

تفنگ و باز و بسته کردن آن
کلاش و درس تیربار مدرس

 

هزاران چپ چپ و راست و عقبگرد
همه اینها به اجبار مدرس

 

نمی خوابند تا صبح دمیده
نگهبان های هشیار مدرس

 

بیابان و شبیه قحط سالی
چرا گفتند گلزار مدرس؟

 

ز یاد من نمی گردد فراموش‌
تشک های شپش دار مدرس

 

اوایل سخت و بعدا سهل و عادی
به نظم خواب و بیدار مدرس

 

بجای همسر و مهر و عطوفت
برادر میثم ریش دار مدرس

 

به پایان میرسد این دوره هم زود
کنار دوست و غمخوار مدرس

 

به یاد خاطرات خوب و شیرین
خداوندا نگه دار مدرس

 

شهریور 1400

+ نوشته شده توسط در و ساعت 11:50 |


Powered By
BLOGFA.COM